داستان های کوتاه!!!!!!!!!!

آی قصه قصه قصه!!!!!!!!

آی قصه قصه قصه!!!!!!!!

نون و پنیر و پسته!!!!!!!!!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندها

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

مَردی , شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال ، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۲۰:۲۳
مهلا یوسفی